جابر
نویسه گردانی:
JABR
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عتیک . تاریخ الخلفاءجابربن عتیک را جزو اعلامی که در زمان خلافت یزیدبن معاویه درگذشته اند نام میبرد. (تاریخ الخلفاء ص 140). وی را جبربن عتیک نیز گویند. و نسب او را چنین آورده اند: جبربن عتیک بن قیس بن الحارث بن هیشةبن الحارث بن امیةبن زیدبن معاویةبن مالک بن عوف بن عمروبن عوف بن مالک بن الاوس الانصاری المعاوی المدنی . در غزوه ٔ بدر و غزوات بعد از آن حضور داشته و در سال 61 در سن نودویک سالگی درگذشته است و مکنی به ابوعبداﷲ است . (الاستیعاب ج 1 ص 86). و رجوع به الاصابة ج 1 ص 224 و جبیر شود.
واژه های همانند
۱۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ثقفی . رجوع به جابربن شیبان بن عجلان بن عتاب بن مالک شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) جدی .رجوع به جابربن مرزوق شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) جعفی . از راویان است .رجوع به جابربن زید جعفی و جابربن یزید جعفی شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) جهنی . مکنی به ابوسعاد. رجوع به جابربن اسامه شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) حرّانی . رجوع به جابربن سنان و جابربن قرة الحرّانی شود.
جابر. [ ب ِ] (اِخ ) حضرمی مصری . رجوع به جابربن اسماعیل شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) حَنّائی . مکنی به ابن یاسین . از محدثین است .
جابر. [ب ِ ] (اِخ ) حنفی . رجوع به جابربن عثمان حنفی شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ )راسبی بصری . رجوع به جابربن عمرو راسبی بصری شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) رعینی قتبانی . رجوع به جابربن یاسربن عویص ... شود.