جابر
نویسه گردانی:
JABR
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن کعب بن کرمان بن طرفةبن وهب بن مازن بن تیم بن اسدبن حارث بن العتیک الازدی . ابن کلبی او را نام برده است . و عبدالاعز شاعر دوره ٔ بنی امیه از فرزندان او است . و جد ثابت ابن قطبةبن کعب بن جابر، شاعر مشهور میباشد. (الاصابة ج 1 ص 270).
واژه های همانند
۱۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سمیره اسدی کوفی . طوسی او را از رجال شیعه شمرده و کشی وی را از راویان حضرت جعفر صادق (ع ) ذکر کرده است . علی بن ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سنان الحرّانی . یکی از صناع الات فلکی است . وی شاگرداحمدبن خلف و محمدبن خلف میباشد. (الفهرست ص 396).
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن شیبان بن عجلان بن عتاب بن مالک الثقفی . مداینی است ، در کتاب اخبار ثقیف او را جزءاشخاصی که در بیعت رضوان حضور داش...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن صبح . مکنی به ابی بشر، تابعی است .
جابر. [ ب ِ ] (اِخ )ابن صفربن امیة الانصاری . از صحابه و برادر جبار بود. ابن القداح گوید در عقبة و تمام جنگها بجز غزوه ٔ بدر حضور داشت . ابن اس...
جابر.[ ب ِ ] (اِخ ) ابن طارق بن ابی طارق بن عوف الاحمسی البجلی . گاهی او را بجدش نسبت میدهند و او را جابربن عوف یا جابربن ابی طارق گویند و ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ظالم بن حارثةبن عتاب بن ابی حارثةبن جُدی بن تدول بن بُحترالطائی البحتری . طبری وی را جزء کسانی که از طائفه ٔ طی ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عباس نجفی . در کتاب امل الامل چنین آمده است که وی از فضلا و صالحان بوده است و از طریق مولای ما محمد باقربن محمدت...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اشهلی . رجوع به جابربن خالدبن مسعود شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن جابر العقیلی . از بشربن معاذ الاسدی نقل شده است که با رسول اکرم (ص ) نماز گزارد. و این دروغ است و بنظر م...