اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جابر

نویسه گردانی: JABR
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن یزید. مکنی به ابوالجهم . از ربیعبن انس روایت کند. ابوزرعه گفته است او را نمیشناسم . - انتهی . و در مسند احمد است که خبر داد ما را محمدبن یزید، خبر داد ما راابوسلمة صاحب الطعام (خوانسالار) خبر داد مرا جابربن یزید (او غیر از جابرالجعفی است ) از ربیعبن اَنس ازاَنَس بن مالک که گفت : رسول خدا مرا نزد خلیق نصرانی فرستاد که لباس ها را به «میسره » بفرستد. پس پرسید: میسره چیست ؟ تا آخر حدیث . و خطیب در «المتفق » او را از طریق مسند ذکر کرده و ابن ابی حاتم ذکر او را آورده و گوید از ربیعبن انس روایت میکند و چه بسا او را با ربیع سفیان زیات اشتباه کرده است و سلیمان رفاعی نیز از او روایت کند. سپس کلام ابی زرعه را آورده و ابواحمد حاکم جزم کرده است که این جابر همان جابربن زید ابوالشعثاء است و این غلط و اشتباه است ، زیرا کنیه ٔ ابن جابر چنانکه ابن ابی حاتم ذکر کرده «ابوالجهم » میباشد نه ابوالشعثاء بعلاوه وی در طبقه ٔ متأخر از طبقه ٔ ابوالشعثاء قرار دارد. (لسان المیزان ج 2 ص 88).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ثقفی . رجوع به جابربن شیبان بن عجلان بن عتاب بن مالک شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) جدی .رجوع به جابربن مرزوق شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) جعفی . از راویان است .رجوع به جابربن زید جعفی و جابربن یزید جعفی شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) جهنی . مکنی به ابوسعاد. رجوع به جابربن اسامه شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) حرّانی . رجوع به جابربن سنان و جابربن قرة الحرّانی شود.
جابر. [ ب ِ] (اِخ ) حضرمی مصری . رجوع به جابربن اسماعیل شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) حَنّائی . مکنی به ابن یاسین . از محدثین است .
جابر. [ب ِ ] (اِخ ) حنفی . رجوع به جابربن عثمان حنفی شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ )راسبی بصری . رجوع به جابربن عمرو راسبی بصری شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) رعینی قتبانی . رجوع به جابربن یاسربن عویص ... شود.
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۴ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.