جابر
نویسه گردانی:
JABR
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) العلاف ، او را در علل ترمذی و مسند ابی یعلی از طریق ابن زبیر از عایشه رضی اﷲ عنها مرفوعاً روایتی است که : نماز گزاردن در مسجد من افضل است از هزار نمازکه در جای دیگر بجا آورده شود. و او از ابراهیم بن مهاجر روایت کند. ترمذی گوید: در خصوص این حدیث از محمد سؤال کردم . گفت من جابر علاف را جز بهمین حدیث نمی شناسم . و همو گوید: ابن جریح این حدیث را از عطا ازابن زبیر از عمر موقوفاً روایت کرده است . ابن حبان او را جزء ثقات ذکر کرده ولی وی را به بیش از آنچه در این حدیث است نمی شناخته . (لسان المیزان ج 2 ص 89).
واژه های همانند
۱۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) رعینی قتبانی . رجوع به جابربن یاسربن عویص ... شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) رعینی . پدر سعیدبن جابر است . ابن عساکر او را در تاریخ خود آورد و گوید: حضرت رسول (ص ) را درک کرده و در فتح دمشق حضور دا...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) سکری . رجوع به جابربن موهوب بن ظافربن جابربن منصور، و جابربن منصور شود.
جابر. [ ب ِ] (اِخ ) سوائی . رجوع به جابربن سمرةبن جنادة شود.
جابر. [ ب ِ] (اِخ ) صباح . رجوع به جابربن مبارک آل صباح شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ )صدفی . رجوع به جابربن ماجد شود.
جابر. [ب ِ ] (اِخ ) صوفی . مکنی به ابوموسی و بروایتی ابوعبداﷲ. رجوع به جابربن حیان بن عبداﷲ کوفی طرطوسی شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) عبدی . رجوع به جابربن عبدالعبدی و به جابربن حارث عبدی شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) عقیلی . رجوع به جابربن عبداﷲبن جابر عقیلی شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) فارسی . رجوع به جابربن یزید فارسی شود.