اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جابر

نویسه گردانی: JABR
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) یمامی . رجوع به جابربن عبداﷲ یمامی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عثمان حنفی . محدث است . محمدبن داود از وی روایت کند و او از یوسف بن عطیه روایت دارد. (عیون الاخبار ج 3 ص 184).
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمرالمزنی . ابن فتحون او را استدراک کرده و گوید طبری گفته است که عمراو را بر سرزمینی که بوسیله ٔ دجله و فرات آبی...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمرو الراسبی البصری . مکنی بابی الوازع . رجوع به ابوالوازع جابر... شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمیرالانصاری .از انصار مدینه است و عطأبن ابی رباح از او روایت کند و وی او را در حدیث با جابربن عبداﷲ جمع کرده است ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عوف .صحابی است . وی برادر عبدالرحمان بن عوف صحابه ٔ مشهورپیغمبر میباشد وقتی که مروان حکم اموی از شام لشکری بمکه ب...
جابر. [ ب ِ ](اِخ ) ابن عیاش . ابونعیم گفته است : حدیثی از وی نقل شده است . (چنین است در ابن الاثیر) ولیکن این صحیح نیست چه ابونعیم در ض...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن فطر اوبن ابی نصر. از ثابت البنانی روایت کند، ابن ابی حاتم او را ذکر کرده است ولی مجهول است . (لسان المیزان ج 2 ص...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن قرةالحرانی . از شاگردان احمدبن خلف و محمدبن خلف و از صناع آلات فلکی است . (الفهرست ص 396).
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن کعب بن کرمان بن طرفةبن وهب بن مازن بن تیم بن اسدبن حارث بن العتیک الازدی . ابن کلبی او را نام برده است . و عبدا...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن لبید. مردی است که قصد خروج بر حکم بن هشام خلیفه ٔ اموی داشت و خبر وی بخلیفه رسید و بتدبیری او را از بین برد. رجوع...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۴ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.