اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جاده

نویسه گردانی: JADH
جاده . [ جادْ دَ ] (ع اِ) معظم طریق و وسط آن . (اقرب الموارد). راه راست . ج ، جَوادّ. (مهذب الاسماء). شاه راه . راه بزرگ . گذر. معبر. جَرَجَه . جَرَج . مَجَبَّه . (منتهی الارب ). صاحب آنندراج آرد: جادّه بتشدید دال عربی ؛ به معنی راه باریک و راه راست که در صحرا از آمد و رفت مردم پدید می آید و در فارسی اکثر به تخفیف دال مستعمل است :
چو کار از دست بیرون شد چه سوداز دادن پندم
چو پای از جاده بیرون شد چه منع از رفتن راهم .

سعدی .


اندر این راه ار بدانی هر دو بر یک جاده ایم
وندرین کوی ار ببینی هر دو از یک خانه ایم .

سعدی .


در کام زبانم الف اﷲ است
زین جادّه ام به شهر وحدت راه است
انگشت شهادتی است هر مژگانم
یامصرع لااله الااﷲ است .

محمدکاظم زرگر (از آنندراج ).


رگ تو جادّه ٔ خون معتدل گردد
زبان گزیده بیک گوشه نیشتر برود.

صائب (از آنندراج ).


دارد از بس که به دل داغ عزیزان صحرا
کرده از جادّه ها پاره گریبان صحرا.

محسن تأثیر (از آنندراج ).


نی در طلب سمور و نی اطلس باش
در دیده ٔ اعتبار خار و خس باش
خواهی که سری برون کنی از منزل
چون جادّه پامال کس و ناکس باش .

ملامحسن گیلانی (از آنندراج ).


و خط، نبض ، تار، زلف ، کمند از تشبیهات اوست و با لفظ افکندن مستعمل است :
جاده ها بر ره ز لعل واژگون افکنده ایم
مطلب ما مبهم است از پیش پاافتادگی .

میرزا طالب (از آنندراج ).


در بیابانی که وسعت خانه زاد نقش پاست
پاره سازدکوشش شوقم کمند جاده را.

ملاقاسم مشهدی (از آنندراج ).


پنجه ٔ راحتم نشد شانه
زلف پرپیچ جاده را مانم .

ملاقاسم مشهدی (از آنندراج ).


ره طلب به قدم سعی میکند کوتاه
به تار جاده ٔ این دست نقش پاست گره .

میرزا بیدل (از آنندراج ).


برق جولانی که گرم از صید این وادی گذشت
بر طپیدنهای بغض جاده صحرا تنگ بود.

محمدسعید اعجاز (از آنندراج ).


ز خط جاده شادم که بهر مشتاقان
کتابتی است که از راه دور می آید.

ملادرکی قمی (از آنندراج ).


اثر از آه بیحاصل بدل زخم خجالت زد
ز خط جاده باشد تیغدر کف قاتل ما را.

ارادتخان واضح (از آنندراج ).


|| طریقه . شرع : کی را حب ّ جاه از جاده ٔ مستقیم به بیراه افکنده . (کلیله و دمنه ).
گر کنی یک چشم آدم زاده ای
نصف قیمت لازم است از جاده ای .

مولوی .


اگر جز بحق میرود جاده ات
در آتش نشانند سجاده ات .

سعدی .


اگر جاده ای بایدت مستقیم
ره پادشاهان امید است و بیم .

سعدی .


سخنان بیرون از جاده بسیار گفتند مولانا در غضب شدند. (بخاری ).
- امثال :
جاده ٔ دزدزده تا چهل روز ایمن است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
جاده کشیدن . [ جادْ دَ / دِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) راه ساختن . راه درست کردن .
جاده ابریشم (یا راه ابریشم ) ، راهی کاروان رو که از دوران باستان تا حدود قرن هشتم / چهاردهم ، در دو قاره آسیا و اروپا(اوراسیا)، از چین تا مدیترانه ، م...
راه ابریشم گذرگاه تجاری پرآوازه ای است که چگونگی داد و ستد فرهنگی شرق وغرب در این راه قابل مشاهده است. این راه، راه بازرگانی قدیمی بود که از چین، واقع...
جاده مروارید یکی از هفت جاده قدیمی [ ایران ] است که شهرهای مختلف را به یکدیگر متصل می سازد. جاده مروارید که سرتاسر ساحل جنوب ایران را طی می کند بیش ا...
جاده کوبیدن . [ جادْ دَ / دِ ] (مص مرکب ) جاده کوبی . راه هموار و استوار ساختن . || در تداول عوام :فلان جاده را کوبیده ؛ یعنی بر اوضاع مسلط ش...
جاده ٔ کوبیده . [ جادْ دَ / دِ ی ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) راه صاف شده . جاده ٔ شوسه و کوبیده شده .
جاده ٔ خوابیده . [ جادْدَ / دِ ی ِ خوا / خا دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) راه دور و دراز بر قیاس راه خوابیده : جاده ٔ خوابیده داند پای شوقم...
عباس آباد کنار جاده . [ ع َب ْ با دِ ک ِ رِ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. واقع در 12هزارگزی خاور نیشابور. ن...
راه یا جاده بخور یکی از مسیرهای کاروان‌های بازرگانی در دنیای باستان است که مهمترین جاده ارتباطی میان قاره‌های آسیا و آفریقا به شمار می‌رفته است. انواع...
جاده قدیمی{شوشتری}
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.