اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جاکش

نویسه گردانی: JAKŠ
جاکش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه مردان را بازنان آشنائی دهد. قرطبان . قلتبان . قرنان . کشخان . دیوث . قرمساق . لحاف کش . بقچه کش . ماست کش . زن بمزد. بچشم خودبین . بی غیرت . دلال محبت . بی ناموس . بی تعصب . معرس .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناصر
۱۳۹۵/۱۲/۱۹
11
39

برای بعضی افراد که فرومایه وحقیر هستند جهت مطرح کردن خود تنها پول را ابزار میدانند ولذا برای بدست اوردن ان به هر ذلتی تن میدهند تا بتوانند خودی نشان دهند یک راه اسان کسب درامد جاکشی است واین افراد فرومایه باافتخار تن به این کار میدهند غافل ازاینکه افراد باشرف فقر را به این کار ترجیح می دهند

ناشناس
۱۳۹۹/۰۲/۱۱
2
5

احسنت احسنت زنده باد چه نکته ظریف و بدیع و بی بدیلی!



برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.