اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جانی

نویسه گردانی: JANY
جانی . (اِخ ) (امرای ...) نام خاندانی است که حدود دو قرن بر بلخ و بخارا فرمانروائی داشتند. امرای جانی یا امرای هشترخانی (از 1007 تا 1200 هَ .ق . / 1599 تا 1785 م .) بر سرزمین مزبورحکومت میکردند. مؤلف طبقات سلاطین اسلام چنین آرد: موقعی که روسها بر خانات هشترخان دست یافتند یعنی در نیمه ٔ قرن یازدهم هجری دو نفر از رؤسای مخلوع : یارمحمد و پسرش جان به بخارا به پناه اسکندر شیبانی آمدند. اسکندر دختر خود را بزوجیت به جان داد. فرزندی که از این ازدواج بوجود آمد یعنی باقی محمد بعد از یک فاصله بجای خال خود عبداﷲ ثانی به امارت نشست و او و فرزندانش در قسمت عمده ٔ قرن یازدهم بر سمرقند و بخارا و فرغانه و بدخشان و بلخ حکومت داشتند ولی این ولایات گاهی نیز مستقل بودند. قدرت این سلسله بزودی رو بضعف گذاشت و امرای درانی افغانستان تمام ولایات زیر جیحون را از تصرف ایشان خارج کردند (از 1166 ببعد) بعلاوه در تاریخ 1112 هَ .ق . (1700 م .) در خوقند فرغانه سلسله ٔ رقیبی جهت امرای مزبور وجود یافت و امرای جانی بالاخره در سال 1200 هَ .ق . (1785 م .) بدست امرای منگیت که چند سال قبل از خلع ابوالغازی آخرین امیرجانی قدرت پیدا کرده بودند از میان رفتند. (از طبقات سلاطین اسلام ص 245). اسامی این سلسله و مدت فرمانروائی آنان از روی سنه ٔ هجری و میلادی بترتیب زیر است .
اسامی سال هجری سال میلادی .
باقی محمد 1007 1599
ولی محمد 1014 1605
امامقلی 1017 1608
(شخص اخیر در 1060 هَ .ق . درگذشت ).
عبدالعزیز 1057 1647
نادرمحمد 1050 1640
(این امیر بسال 1061 هَ .ق . درگذشت ).
سبحان قلی 1091 1680
عبیداﷲ 1114 1702
ابوالفیض 1117 1705
محمدرحیم منگیت 1167 1753
ابوالغازی 1171-1200 1758-1785

(از طبقات سلاطین اسلام ص 246).


امرای جانی و منگیت
جان = زهراخانم شیبانی
امرای جانی
دین محمد 1 - باقی محمد 2 - ولی محمد
3 - امامقلی 4 - نادرمحمد
5 - عبدالعزیز 6 - سبحان قلی
7 - عبیداﷲ اول 8- ابوالفیض
11 - ابوالغازی
امرای منگیت 9 - عبدالمؤمن 10- عبیداﷲ ثانی
دانیال
دختر 1- امیر معصوم
2 - حیدر
3 - حسین 4 - عمر 5 - نصراﷲ
6 - مظفرالدین
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
جانی . (اِخ ) قراچه داغی . میرزا آقاجان که در قرن سیزده ٔ هجری میزیسته است . بیشتر اشعار وی بترکی است که در کتاب دانشمندان آذربایجان نمونه...
جانی . (اِخ ) همدانی ، مولانا اسد. از شعرای همدانی است . مترجم مجمعالخواص آرد: از همدان است و جانی تخلص میکند. شخصی بسیار هموار و خلیق است ...
جانی. (ص نسب .) گرامی ، عزیز. فرهنگ فارسی معین. مترادف و متضاد ۱. صمیمی، عزیز، گرامی، یکرنگ ۲. آدمکش، تبهکار، جنایتکار، قاتل. ////////////////////////...
جان آر. «جانی» کش (به انگلیسی: John R. "Johnny" Cash) (زادهٔ ۲۶ فوریهٔ ۱۹۳۲ آرکانزاس – ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۳) که همچنین با لقب مرد سیاه‌پوش نیز شن...
یک جانی . [ ی َ /ی ِ ] (حامص مرکب ) اتحاد. اتفاق . همدلی : یک دو جام از روی مخموری بخوریک دو جنس از روی یک جانی بخواه .خاقانی .
سگ جانی . [ س َ ] (حامص مرکب ) سخت جانی و حریص بودن . (غیاث ) : کسی کز روی سگ جانی نشیند در پس زانوبزانو پیش سگساران نشستن نیست امکانش .خاق...
سنگ جانی . [ س َ ] (حامص مرکب ) بیرحمی . سخت جانی . (غیاث اللغات ).
شاه جانی . (ص نسبی ، اِ) ظاهراً به پارچه های لطیفی که از مرو بدست می آمده است اطلاق شده و در قرن دهم این کلمه بطور مطلق به معنی قماش ...
شاه جانی . (ص نسبی ) منسوب به شاه جان ، نام مرو که پایتخت خراسان بوده است . (دزی ج 1 ص 717) : شمس المعالی دو هزار مرد از کردان شاهجانی ...
باغ جانی . (اِخ ) نام محلی از رستاق طبرش (تفرش ) [ قم ] . (تاریخ قم ص 119).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.