اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جحجح

نویسه گردانی: JḤJḤ
جحجح . [ ج َ ج َ ] (ع ص ، اِ) کلمه ای است که بدان گوسپند را زجر کنند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جُحجُح .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جُحجح شود. || مرد ناکس و رذیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مهتر. (ناظم الاطباء). بزرگ که در کرامت پیشی گیرد. (از اقرب الموارد). ج ، جَحاجِح .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جحاجح شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
جحجح . [ ج ُ ج ُ ] (ع اِ) گوسپند نر بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کلمه ای است که بدان گوسپند را زجر کنند. (منتهی الارب...
جه جه . [ ج ِ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان هلایجان بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز. کوهستانی معتدل است . سکنه 195 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غل...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.