اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جدال

نویسه گردانی: JDʼL
جدال . [ ج َ ] (اِ) به لغت اهل مغرب غوره ٔ خرما را گویند، یعنی خرمای سبز و نارس . (برهان ). غوره های خرما. (آنندراج ). خاره ٔ خرما. (مهذب الاسماء). در لغت نجد غوره ٔ خرما که سبز و مدورشده و نرسیده باشد. (از اقرب الموارد) :
و سارت الی یبرین َ خمساً فاصبحت ْ
یخِرّ علی ایدی السقاة جدالها.

(از اقرب الموارد).


واحد آن جدالة است . (از اقرب الموارد). || سفالهای سخت شده . || زمینهای سخت . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
جدال . [ ج ِ ] (ع مص ) خصومت کردن باکسی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). سخت خصومت کردن . (از اقرب الموارد). با کسی واکاویدن بخصومت . (تاج ال...
جدال . [ ج َدْ دا ] (ع ص ) بسیارجدل . (منتهی الارب ). || کابک فروش . (منتهی الارب ). بیاع مرغ . (مهذب الاسماء). || فروشنده ٔ غوره ٔ خرما. (از...
جدال . [ ج ُ ] (اِخ ) شهری است به موصل . (منتهی الارب ). قریه ٔ بزرگ معموری است که بر تل بلندی در دومنزلی موصل قرار دارد. مردم آنجا نصرانی...
جدال کردن . [ ج ِک َ دَ ] (مص مرکب ) بحث . مناظره . گفتگو : ای حجت بقعه ٔ خراسان با دیو مکن جدال چندین .ناصرخسرو.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.