جذم
نویسه گردانی:
JḎM
جذم . [ ج َ ذَ ] (ع مص ) بریده شدن دست کسی . (از منتهی الارب ) (شرح قاموس ). || افتادن سرانگشتان کسی . (از منتهی الارب ) (شرح قاموس ). || مبتلا گردیدن به مرض خوره . (منتهی الارب ) (شرح قاموس ). مجذوم شدن ؛ یعنی بریده دست و انگشتان شدن . (از المنجد).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
جزم کردن . [ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیت استوار کردن . قطع کردن . دل نهادن بر : عزم کردم و نیت جزم که بقیت عمر فرش هوس درنوردم . (گلستان...
جزم اندیشی عبارت است از اندیشه ای محدود تفکری با علم کم که دنیا را ساده و بدون پیچیدگی می بیند افراد جزم اندیش را می توان عوام مردم دانست زیرا که علم ...