جراء
نویسه گردانی:
JRʼʼ
جراء. [ ج َ ] (ع اِ) جَرّا، جَرّاء. رجوع به کلمات فوق شود. || کودکی دختران . (منتهی الارب ). || فتوت . (از اقرب الموارد). جِراء.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کان ذلک فی ایام جرائها؛ اَی صباها. (از اقرب الموارد). || (ص )چابک . دونده به سرعت . سریع السیر. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
جرع . [ ج ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ جُرعَه . رجوع به جرعه شود.
جرع . [ ج َ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است که در بیت زیر ذکر گردیده است : للما زنیةمصطاف و مرتبعممارات اودفالمقرات فالجرع .ابن مقیل (از معجم ا...