جرار
نویسه گردانی:
JRʼR
جرار. [ ج َرْ را ] (اِخ ) کلیب بن قیس بن بکیربن عبدیالیل بن ناشب بن غیرةبن سعدبن لیث بن بکربن عبدمناة که او را بجهت جرأت و جسارتی که در جنگ داشت جرار میگفتند. وی به ابولؤلؤ حمله برد ولی ابولؤلؤ او را بقتل رسانید. (از لباب الانساب ).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جرار. [ ج َرْ را ] (ع ص ) بسوی خود کشنده . (غیاث اللغات ، از منتخب و کنز) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). مبالغه ٔ جار. (از اقرب ا...
جرار. [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جَرَّة، به معنی سبو. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). سبوها. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ج ِ جَرَّة، به معنی سب...
جرار. [ ج ِ ] (اِخ ) موضعی است به نواحی قنسرین . (از معجم البلدان ).
جرار. [ ج ِ ] (اِخ ) جِرارِ سعد؛ موضعی است به مدینه که سعدبن عباده سبوهای آب را در آنجا قرار میداد تا سرد شود آنگاه به میهمانان بدهد. (از م...
جرار. [ ج ُ ] (اِخ ) نام کوهی است و در ابیات زیر ذکر آن آمده : لمن الدیار بجانب الاحفارفبتیل دمخ او بسفح جرارامست تلوح کأنها عامیةوالعهد...
جرار. [ ج ِ ] (اِخ ) شهری است از شهرهای معروف فلسطین که در جنوب شرقی غزه فیمابین قادش و شور واقع گردیده است (سِفر پیدایش 20: 1) و دور نی...
جرار. [ ج َرْ را ] (اِخ ) ابوالعوام فایدبن کیسان به این کلمه شهرت دارد. او از ابوعثمان نهدی روایت کند و حمادبن سلمة و جمع کثیری جز او از و...