 
        
            جرز
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        JRZ
    
							
    
								
        جرز. [ ج َ رَ ] (ع  ص ، اِ) زمین  بی نبات  که  هیچ  نرویاند یا آنکه  علف  وی  خورانیده باشند یا زمین  باران نرسیده . (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء). جُرُز. جُرز. جَرز. (منتهی  الارب ). رجوع  بکلمات مزبور شود.  ||  تنگ سال . (منتهی  الارب ) (مهذب  الاسماء). سال  قحط. (آنندراج ) (ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد).  ||  سطبری  تن  و سینه ٔ آدمی . (آنندراج ).  ||  اندام  و سینه ٔ مردم  یا وسط آن . (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء). بدن  و سینه ٔ آدمی . (از اقرب  الموارد).  ||  سطبری . (منتهی  الارب )(ناظم  الاطباء).  ||  گوشت  پشت  شتر. (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب  الموارد).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        جرذ. [ ج َ ] (ع  مص ) بسته  و مانند موش  گردیدن  ریش  (زخم ). (منتهی  الارب ) (از متن  اللغة) (از اقرب  الموارد) (ناظم  الاطباء). یقال : جرذت  القرحة؛...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جرذ. [ ج َ رَ ] (ع  اِ) بیماری  ستور، مانند آماس  و ترنجیدگی . (منتهی  الارب ) (آنندراج ) (ناظم  الاطباء). هر ورمی  که  در پی ستور پدید آید. (از اقرب ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جرذ. [ ج ُ رَ ] (ع اِ) کلاکموش . (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء). نوعی  موش  یا موش  نر بزرگ . (از متن  اللغة). ج ، جُرذان . (متن  اللغة) (ازمنتهی  ال...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جرذ. [ ج َ رِ ] (ع  ص ، اِ) جایی  که  کلاکموش  در آن  بسیار باشد. (از اقرب  الموارد).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جرض . [ ج َ ] (ع مص ) خبه  کردن  کسی  را. (از منتهی  الارب ). خفه  کردن . (ناظم  الاطباء). خفه کردن  کسی  را. (از اقرب  الموارد).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جرض . [ ج َ رَ ] (ع  مص ) فروخوردن  خدو را به  اندوه . (از منتهی  الارب ). (آنندراج ) (ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد).  ||  گلو درماندن  طعام  و جز...