جرع
نویسه گردانی:
JRʽ
جرع . [ ج َ ] (ع مص ) فروخوردن آب را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (آنندراج ). آب خوردن . (دهار). شرب الماء. (بحر الجواهر). || یکباره آب را خوردن . جَرَع . (از اقرب الموارد). || اندک اندک خوردن شراب . (از مصادر زوزنی ). رجوع به جرع شود. || فروخوردن خشم . (از متن اللغة).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
جراء. [ ج ُ ] (ع اِ) دلیری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و آن را جُرَة و جَراءَة و جَرائیَّه و جَرایة نیز گویند و اخیر نادر است . (منتهی الار...
جرآء. [ ج ُ رَ آ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جری ٔ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به جری ٔ شود.