جرم
نویسه گردانی:
JRM
جرم . [ ج َ ] (اِخ ) نام بطنی است از عرب قضاعه . (منتهی الارب ). مؤلف صبح الاعشی دارد: جرم ، طائفه ٔ هفتم از قضاعه است و آنان اولاد جرم بودند که نام وی علاف بن زبان بن حلوان بن عمران بن حافی بن قضاعه است ، حمدانی گوید: بنوجشم و بنوقدامه و بنوعوف از این طائفه اند. و در عبر آمده است که جماعتی ازاصحاب از این طائفه اند. خود گویم که قاضی ولی الدین بن خلدون به وهم افتاده و آنان را کسانی دانسته که دربلاد غزه بودند ولی چنانکه در جای دیگر ذکر کردیم آنان «جرم » طائفه ٔ طی اند، نه جرم طائفه ٔ قضاعه . و صاحب حماه در تاریخ خود، تنوخ را از این طائفه دانسته ولی آنچه ابوعبید گفته مقرون بتحقیق است . و آن اینکه آنان سه بطن از قحطانیه بودند گوید: نزار و اخلاف (یعنی اسد و غطفان ) همو و بدین جهت به تنوخ موسوم شدند که آنان بر مقام کردن در جایی بشام تحلیف کردند و تتنخ به معنی مقام کردن است . (از صبح الاعشی ج 1 ص 318).
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: پتیاب ابژ patyābe abž (سغدی)***فانکو آدینات 09163657861
شخصی که جرم رابرای صاحب کار خودانجام می دهد
جرم بخشای . [ ج ُ ب َ ] (نف مرکب ). بخشاینده ٔ جرم . آنکه گناه و جرم کسی را عفو کند : ببخش بارخدایا بفضل و رحمت خویش که دردمندنوازی و جرم ب...
جرم کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گناه کردن . تقصیرکردن : چون بود عدل برآن کو نکند جرم عذاب زی من این هیچ روا نیست اگر زی تو رواست . ...
جرم افشار. [ ج َ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش حومه ٔ شهرضا. این ده در هفت هزارگزی شمال خاور شهرضا و دو هزارگزی شوسه ٔ شهرضا به ا...
جرم الصرم . [ ] (اِخ ) از دیه های وازکرود. (از تاریخ قم ص 137).
جرم مخصوص . [ ج ِ م ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )در اصطلاح فیزیک ، نسبت جرم جسم است بحجم آن ، یا جرم واحد حجم جسم . اگر جسم G و حجم آن ...
جرم درگذاشتن . [ ج ُ دَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) گناه بخشودن . آستین بر گناه کشیدن . از خطا درگذشتن . از تقصیر کسی گذشتن .بخشانیدن . و بخشایش . (از ...