اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جرمه

نویسه گردانی: JRMH
جرمه . [ ج َ م َ / م ِ ] (اِ) اسب خنگ را گویند یعنی اسبی که موی او سفید باشدو به این معنی با جیم فارسی هم آمده است . (برهان ). اسب نقره خنگ . (از مؤید الفضلا) (برهان ). و در بعضی از کتب به معنی سبزخنگ نوشته اند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اسب خنگ . (همای و همایون ) (شرفنامه ٔ منیری ). اسب . (از لغات شاهنامه تألیف شفق ص 101) :
یکی جرمه ای برنشسته سمند
نکو گامزن باره ٔ بیگزند.

دقیقی .


فرستاده از پیش او باد گشت
به پیش اندرش جرمه پولاد گشت .

فردوسی .


چو آمد برم مرد جنگی فراز
من از جرمه چنگال کردم دراز.

فردوسی .


بیاورد آن جرمه ٔ بادپای
که در روز روشن بدو بود رای .

فردوسی .


چو بشنید دستان سام این پیام
بفرمود بر جرمه زرین ستام .

فردوسی .


بپوشید سهراب خفتان جنگ
نشست از برجرمه ٔ نیل رنگ .

فردوسی .


سحرگه چو از خواب مستی بجست
چو خور مهد بر کوهه ٔ جرمه بست .

؟ (از شرفنامه ٔ منیری ).


چرمه . رجوع به چرمه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
جرمه . [ ] (اِخ ) نام قریه ای است در سنجاق حمید از ولایت قونیه . خرابه های شهر قدیمی قرمنه در اطراف آن باقی است . (از قاموس الاعلام ترکی...
جرمة. [ ج ِ م َ ] (ع اِ) خرما یا انگور دروندگان . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). || آنچه از خرمای نارس چیده شود. (از لسان ) (از ...
جرمة. [ ج َ م َ ] (اِخ ) نام قصبه ای است بناحیه ٔ فزان در جنوب افریقیه . عقبةبن عامر آن را فتح کرد و مردم آنجا را به اسیری گرفت . (از معجم ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.