اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جزو ناری

نویسه گردانی: JZW NARY
جزو ناری . [ ج ُزْ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پاره ٔ آتش و پارسیان بمجاز بمعنی خشم و غضب که مبداء آن جزو ناری است استعمال کنند. (آنندراج ) (بهارعجم ) :
در بدن کافور کی با جزو ناری کرده است
آنچه برف دی مهی کرده ست در عالم به نار.

محمدسعید اشرف (از بهارعجم ).


اثر تأثیر اگر واژون نبخشد کوشش بیجا
چرا ازجزو ناری کار مردم خام میگردد.

محسن تأثیر (از بهارعجم ).


چه بخت بی اثر است اینکه جزو ناری من
دمی که شعله کشد کار پخته خام کند.

ابوطالب کلیم (از بهارعجم ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.