اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جعبر

نویسه گردانی: JʽBR
جعبر. [ ج َ ب َ ] (ع ص ، اِ) مرد کوتاه سطبر. (منتهی الارب ). مردم کوتاه . (مهذب الاسماء). || قدح گنده ٔ کم قعر درست ناتراشیده . (منتهی الارب ). ج ، جعابر.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
جابر. [ ب ِ ](اِخ ) ابن عیاش . ابونعیم گفته است : حدیثی از وی نقل شده است . (چنین است در ابن الاثیر) ولیکن این صحیح نیست چه ابونعیم در ض...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن فطر اوبن ابی نصر. از ثابت البنانی روایت کند، ابن ابی حاتم او را ذکر کرده است ولی مجهول است . (لسان المیزان ج 2 ص...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن قرةالحرانی . از شاگردان احمدبن خلف و محمدبن خلف و از صناع آلات فلکی است . (الفهرست ص 396).
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن کعب بن کرمان بن طرفةبن وهب بن مازن بن تیم بن اسدبن حارث بن العتیک الازدی . ابن کلبی او را نام برده است . و عبدا...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن لبید. مردی است که قصد خروج بر حکم بن هشام خلیفه ٔ اموی داشت و خبر وی بخلیفه رسید و بتدبیری او را از بین برد. رجوع...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ماجد صدفی . صحابی است و ابن یونس گفته که وی خدمت پیغمبر (ص ) رسیده و در فتح مصر حضور داشته است . و ابن لهیعة از ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ماجه صدفی . ظاهراً همان جابربن ماجد صدفی است . رجوع به جابربن ماجد شود.
جابر. [ ب ِ ](اِخ ) ابن مالک . وی از ایوب بن عتبة والدیک الابیض خلیلی روایت دارد و هارون بن نجید از وی روایت کند.و بودن یکی از این دوتن ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مبارک آل الصباح . امیر و فرمانروای کویت و رئیس قبائل آن دیار بوده است . او بسال 1290 هَ .ق . تولد یافت و در زمان ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکر الکوفی . وی از علی بن الحسین (ع ) روایت دارد. طوسی او را جزء رجال شیعه ذکر کرده است . (لسان المیزان ...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۴ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.