جعبر
نویسه گردانی:
JʽBR
جعبر. [ ج َ ب َ ] (اِخ ) نام مردی از بنی نمیر که قلعه ٔ جعبر بسبب استیلاء وی بر آن ، منسوب بدوست . (منتهی الارب ). نام حاکم رقه در زمان القادر باﷲ. رجوع به ماده ٔ بعد شود.
واژه های همانند
۱۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبیدالعبدی . احادیث وی از حضرت رسول (ص ) در باب اشربه است و جز پسرش کسی از او روایت نکرده است . ابن ابی حاتم از ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عتیک . تاریخ الخلفاءجابربن عتیک را جزو اعلامی که در زمان خلافت یزیدبن معاویه درگذشته اند نام میبرد. (تاریخ الخلفا...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عتیک بن قیس بن الاسودبن مری بن کعب بن غنم بن سلمة الانصاری السلمی ، از صحابه است و اختلاف است که در جنگ احد حضو...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عتیک بن نعمان بن عتیک الانصاری الاشهلی . ابن حبان او را صحابی شمرده و گوید کنیه ٔ وی ابوعبداﷲ است . پسرش ابوسفیان ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عثمان ، پسر عثمان بن عفان خلیفه ٔ سوم است . وی یازده پسر داشته و جابر پسر نهم وی میباشد. (تاریخ گزیده ج 1 ص 192).
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عثمان حنفی . محدث است . محمدبن داود از وی روایت کند و او از یوسف بن عطیه روایت دارد. (عیون الاخبار ج 3 ص 184).
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمرالمزنی . ابن فتحون او را استدراک کرده و گوید طبری گفته است که عمراو را بر سرزمینی که بوسیله ٔ دجله و فرات آبی...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمرو الراسبی البصری . مکنی بابی الوازع . رجوع به ابوالوازع جابر... شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمیرالانصاری .از انصار مدینه است و عطأبن ابی رباح از او روایت کند و وی او را در حدیث با جابربن عبداﷲ جمع کرده است ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عوف .صحابی است . وی برادر عبدالرحمان بن عوف صحابه ٔ مشهورپیغمبر میباشد وقتی که مروان حکم اموی از شام لشکری بمکه ب...