جعبر
نویسه گردانی:
JʽBR
جعبر. [ ج َ ب َ ] (اِخ ) نام قلعه یی که حاکم رقه در زمان القادر باﷲ خلیفه ٔ عباسی ساخت . در رساله ٔ ملکشاهی آمده که بعهد قادر خلیفه جعبر نامی که حاکم آن دیار (رقه ) بوده بر لب فرات محاذی شهر رقه قلعه یی از سنگ خارا ساخته است ... (نزهة القلوب چ لیدن ص 104). قلعه یی است در کنار فرات بین بالس و رقه نزدیک صفین در قدیم موسوم به دوسر بود. مردی کور از بنی قشیر بنام جعبر آنجا را مالک شد پس بنام او معروف به قلعه ٔ جعبر شد. (مراصد الاطلاع ).
واژه های همانند
۱۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سلیم . از روات است ، ازدی گوید که احادیث وی نوشته نمیشود. عبداﷲبن احمد ازپدرش نقل میکند که از وی حدیث استماع کر...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سلیم مسلمی . مکنی به ابومحمد. تابعی است . رجوع به ابومحمد جابر شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سلیم هجیمی تمیمی . صحابی است . کنیه اش ابوجری یا ابوجروه است وی در بصره اقامت گزید. رجوع به قاموس الاعلام ترکی...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سمرة. صحابی است و در زمان عبداﷲبن زبیر. (تاریخ الخلفاء ص 143). و به سال 66 هَ . ق . درگذشت ۞ . (حبیب السیر چ خیام ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سمرةبن جنادة السوائی . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سمیره اسدی کوفی . طوسی او را از رجال شیعه شمرده و کشی وی را از راویان حضرت جعفر صادق (ع ) ذکر کرده است . علی بن ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سنان الحرّانی . یکی از صناع الات فلکی است . وی شاگرداحمدبن خلف و محمدبن خلف میباشد. (الفهرست ص 396).
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن شیبان بن عجلان بن عتاب بن مالک الثقفی . مداینی است ، در کتاب اخبار ثقیف او را جزءاشخاصی که در بیعت رضوان حضور داش...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن صبح . مکنی به ابی بشر، تابعی است .
جابر. [ ب ِ ] (اِخ )ابن صفربن امیة الانصاری . از صحابه و برادر جبار بود. ابن القداح گوید در عقبة و تمام جنگها بجز غزوه ٔ بدر حضور داشت . ابن اس...