جعدة
نویسه گردانی:
JʽD
جعدة. [ ج َ دَ ] (اِخ ) بنت الشعث بن قیس ، زوجه ٔ حضرت امام حسن مجتبی (ع ) بود. معاویةبن ابی سفیان وی را تطمیع کرد که اگر به حضرت حسن زهر بنوشاند صدهزار درهم بدو خواهد داد و او را به حباله ٔ نکاح پسرش یزید درخواهد آورد. وی حضرت حسن را زهر داد و کشت اما معاویه به عهد خود وفا نکرد و به روایتی مال وعده داده شده را بدو داد اما او را به نکاح یزید درنیاورد. (از منتهی الاَّمال حاج شیخ عباس قمی ج 1 ص 168).
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
جعدة. [ ج َ دَ ] (اِخ ) ابن عبدالعزی از بطنی از بطون خزاعة است . (از عقد الفرید ج 3 ص 333).
جعدة. [ ج َ دَ ] (اِخ ) ابن کعب بن ربیعه . از بنی عامربن صعصعه ، از عدنان جدی جاهلی است و نسبت بدو جعدی است . نابغه ٔ جعدی از فرزندان وی ب...
جعدة. [ ج َ دَ ] (اِخ ) ابن هبیرةبن ابی وهب القرشی المخزومی داماد علی بن ابی طالب (ع ) و شوهردختر وی ام الحسن است . وی در سال 37 هَ . ق . ا...
جعدة. [ ج َ دَ] (اِخ ) (بنو...) قبیله یی است از اولاد جعدةبن کعب ربیعه . از آن قبیله است نابغه ٔ جعدی . (منتهی الارب ).
جعده . [ ج َ دَ ] (از ع ، اِ) مؤنث جعد است . بره ٔ ماده . || ناقه ٔ قوی گرداندام . || گیاهی است خوش بوی که بر کنار رودها روید. (منتهی الار...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اَزوان (اوستایی: اَذوَن)
پَساگ (اوستایی: پَثاو)
دِشین (سنسکریت)
پَسیا (سنسکریت)
راه (پارسی دری)
جاده . [ جادْ دَ ] (ع اِ) معظم طریق و وسط آن . (اقرب الموارد). راه راست . ج ، جَوادّ. (مهذب الاسماء). شاه راه . راه بزرگ . گذر. معبر. جَرَجَه ....
جاده . [ دَ ] (اِخ ) نام قریه ای است . صاحب مرآت البلدان آرد: جاده از قرای مشهور بلوک النجان است من بلوکات و مضافات هرات . این بلوک بر ...
سه جاده . [ س ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب )ابعاد ثلاثه است که طول و عرض و عمق باشد. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). || (اصطلاح سالکان ) اشاره به ...