اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جعفر

نویسه گردانی: JʽFR
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم (8 هَ . ق .) مشهور به جعفر طیار از صحابیان شجاع هاشمی و برادر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و ده سال بزرگتر از او بود و از نخستین گروندگان به اسلام بشمار میرفت زیرا پیش از درآمدن پیامبر (ص ) به دارالارقم اسلام آورد و هجرت دوم به حبشه به پایمردی وی صورت گرفت و چندان در آنجا بماند تا پیغمبر به مدینه رفت ، آنگاه به نزد وی شتافت و پیغامبر در این هنگام (سال 7 هَ . ق .) در خیبر بود. جعفر در وقعه ٔ مؤتة در بلقاء (از سرزمین شام ) حضور یافت و از اسب فرود آمد و به جنگ پرداخت و سپس درفش مسلمانان را بر دوش گرفت و در پیشاپیش صفوف آنان به راه افتاد، اما دست راستش قطع شد آنگاه درفش را به دست چپ گرفت ولی آن دست را نیز قطع کردند. سپس درفش را بر سینه نهاد و چندان صبر کرد که از پای درآمد و شهید شد و در تن او درحدود نود تیر و سرنیزه بود. گویند خداوند بجای دو دست جعفر در بهشت دو بال بدو داد و وجه تسمیه ٔ او به جعفر طیار از همین روست . حسان گفته است :
فلا یبعدن اﷲ قتلی تتابعوا
بمؤتة، منهم ذوالجناحین جعفر.

(الاعلام زرکلی ج 2).


پرت از پرهیز و طاعت کرد باید کز حجاز
جعفر طیار بر علیا بدین طاعت پرید.

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
جعفر علوی . [ ج َ ف َ رِ ع َ ل َ ] (اِخ ) رجوع به ابوالفضل جعفر و ثائرباﷲ در همین لغت نامه شود.
جعفر صادق . [ ج َ ف َ رِ دِ ] (اِخ ) (امام ) ششمین از ائمه ٔ شیعه ٔ اثناعشریه . رجوع به صادق در همین لغت نامه شود.
جعفر صادق . [ ج َ ف َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز در 15هزارگزی جنوب شوسه ٔ رامهرمز و 5هزارگزی خاور جاده ٔ...
جعفر طیار. [ ج َ ف َ رِ طَی ْ یا ] (اِخ ) رجوع به جعفربن ابی طالب و طیار در همین لغت نامه شود.- نماز جعفر طیار . رجوع به صلاة جعفر در همین ل...
جعفر ظفری . [ج َ ف َ رِ ظَ ] (اِخ ) رجوع به جعفربن علی ... شود.
جعفر خلدی . [ ج َ ف َ رِ خ ُ ] (اِخ ) مکنی به ابومحمد یکی از پیشوایان طریقت صوفیه بود و سلسله ٔ او در تصوف چنین است : ابوالقاسم جنیدبن محمد خ...
جعفر دقاق . [ ج َ ف َ رِ دَق ْ ق ] (اِخ ) از حفاظ حدیث و مردی ثقه بوده است (متوفی به سال 330 هَ . ق .). (الفهرست ابن الندیم ).
باغ جعفر. [ غ ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) نام محلی از طسوج لنجرود. [ قم ] (تاریخ قم ص 113).
جعفر اصغر. [ ج َ ف َ رِ اَ غ َ ] (اِخ ) پسر ابوجعفر منصور دوانیقی دومین خلیفه ٔ عباسی که مادرش ام ولد بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 شود...
جعفر اکبر. [ ج َ ف َ رِ اَ ب َ ] (اِخ ) پسر ابوجعفر منصوردوانیقی دومین خلیفه ٔ عباسی که مادرش ام موسی بنت منصور حمیری است . رجوع به حبیب الس...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.