جعفر
نویسه گردانی:
JʽFR
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمدبن حمدان الاندلسی مکنی به ابوعلی و ابن غلبون (متوفی 364 هَ . ق .) فرمانروای زاب (از نواحی افریقا) و از بخشندگان روزگار خود بود. ابن هانی شاعر معروف مدائح بسیار در باره ٔ او سروده است و آنچه آن دو را به هم نزدیک کرد پیروی از مذهب باطنیان بود. میان ابی غلبون و زیری بن مناد الصنهاجی ستیزه درگرفت ، زیری کشته شد و پسر او بلکین بن زیری قیام کرد و جعفر را به اندلس راند و وی در آنجا کشته شد. بنا بر تحقیق زبیدی وی بناکننده ٔ شهر مسیله از شهرهای مغرب بود. (الاعلام زرکلی ج 2).
واژه های همانند
۱۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
جعفر برمکی . [ ج َ ف َ رِ ب َ م َ ] (اِخ )رجوع به جعفربن یحیی ... و آل برمک و برامکه شود.
جعفر عباسی . [ ج َ ف َرِ ع َب ْ با ] (اِخ ) رجوع به جعفربن احمد ... شود.
جعفر عباسی . [ ج َ ف َرِ ع َب ْ با ] (اِخ ) رجوع به جعفربن محمد ... شود.
جعفر عسکری . [ ج َ ف َ رِ ع َ ک َ ] (اِخ ) جعفر (پاشا)ابن مصطفی عبدالرحمن عسکری (1302 - 1355 هَ . ق .) یکی فرماندهان نظامی عراق بوده است .
طایفه ای از طوایف قشقایی که به اطراف قزوین تبعید شدند.
جعفر موسوی . [ ج َ ف َ رِ س َ ] (اِخ ) رجوع به جعفربن حسین ... شود.
جعفر شهباز. [ ج َ ف َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل در 21هزارگزی شمال باختری سکوهه و 12هزارگزی راه شوسه ٔ زاهدان به زاب...
جعفر مصحفی . [ ج َ ف َ رِ م ُ ح َ ] (اِخ ) رجوع به جعفربن عثمان ... شود.
جعفر کتانی . [ ج َ ف َ رِ ک َت ْ تا ] (اِخ ) رجوع به جعفربن ادریس ... شود.
جعفر کثیری . [ ج َف َ رِ ک َ ] (اِخ ) رجوع به جعفربن عبداﷲ .... شود.