جعفر
نویسه گردانی:
JʽFR
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جابربن سنان حرانی بتانی یکی از مهره ٔ ارصاد و از پیشروان علم فلسفه و حساب و احکام نجوم است و زیج مهمی در ارصاد نیرین و اصلاح حرکات آن دو و حرکات خمسه ٔ متحیره دارد و در آن آنچه را در حساب فلکیات مسائل محتاج به اصلاح بوده تا آن حد که توانسته است تصحیح و اصلاح کرده و بعضی از ارصاد او در سال 269 هَ . ق . یعنی هشتمین سال خلافت معتصم به عمل آمده و قاضی صاعد اندلسی گوید در علمای اسلام کسی را نمیشناسم که در تصحیح ارصاد به مقام بتانی رسیده باشد. دیگر از مؤلفات او شرح بر چهار مقاله ٔ بطلمیوس در احکام نجوم است .
واژه های همانند
۱۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
جعفر برزنجی . [ج َ ف َ ب َ زَ ] (اِخ ) رجوع به جعفربن حسن ... شود.
علی بن جعفر. [ ع َ لی ی ِ ن ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) نام امامزاده ای است در شهر قم . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 395).
فضل بن جعفر. [ ف َ ل ِ ن ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن فضل بن یونس نخعی . شاعری نابینا از مردم کوفه بود. در آغاز خلافت معتصم در بغداد سکونت گزید و ...
فضل بن جعفر.[ ف َ ل ِ ن ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن فرات ، مکنی به ابوالفتح . از اعیان دولت عباسی بود و مقتدرباﷲ در سال 320 هَ . ق . او را و...
فضل بن جعفر. [ ف َ ل ِ ن ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) المطیع ﷲ خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مطیع ﷲ شود.
عسکر ابی جعفر. [ ع َ ک َ رِ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) منظور ابوجعفر منصور عبداﷲبن محمد است ، و آن اشاره به شهر اوست که در بغداد ساخته است و امروزه ...
ملک الشعرای کرمانج (یکی از 4 ایل بزرگ کردهای ایران)، متولد شمال خراسان
دیوان اشعار وی به چهار زبان کردی کرمانجی، فارسی، ترکی خراسان و عربی می باشند.
قطیعه ٔام جعفر. [ ق َ ع َ ی ِ اُم ْ م ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) او زبیده دختر جعفربن منصور و مادرمحمد امین است . محله ای در بغداد نزدیک باب التبین به و...
جعفر محقق حلی . [ ج َ ف َ رِ م ُح َق ْ ق ِ ق ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) رجوع به جعفربن حسن ...و رجوع به محقق حلی و نیز رجوع به علامه ٔ حلی شود.
محمدجعفر محجوب (۱۳۰۳ تهران – ۱۳۷۴ لس آنجلس، کالیفرنیا[۱])، نویسنده، محقق، مترجم، مصحح، فرهنگ نویس، فرهنگپژوه ایرانی، استاد دانشگاه در داخل و خارج ایر...