جعفر
نویسه گردانی:
JʽFR
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن منصوربن غالب کثیری (1313 - 1368 هَ . ق .) پادشاه «حضرموت » بود که پس از درگذشت برادرش علی بن منصور به پادشاهی رسید (سال 1357 هَ . ق .) دولت بریتانیا در سال 1356 هَ . ق . اعلام کرد که حضرموت تحت حمایت آن دولت است و جعفر تا هنگام مرگش برای ترقی دادن زندگی مردم کشور خود تلاش کرد. (الاعلام زرکلی ج 2).
واژه های همانند
۱۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن مستفاض ، مکنی به ابوبکر و معروف به فریابی (207 - 301 هَ . ق .) قاضی و از عالمان حدیث بود و از نژ...
جعفر. [ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن خطی بحرانی عبدی عدنانی مکنی به ابوالبحر (متوفی 1028 هَ . ق .) شاعر «خط»در روزگار خود بود. وی از اهل ...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسین المحدث ملقب به الثائر باﷲ. رجوع به ابوالفضل جعفر شود.
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حمدان موصلی مکنی به ابوالقاسم ، فقیهی نیکوتألیف و متفقه به مذهب شافعی و نیز ادیبی شاعر و ناقد شعر و ...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حمزة، ملقب به شرف الدین (متوفی 834 هَ . ق .). داعی اسماعیلی و از دانشمندان ایشان بود و «الرسالة الموقظة»...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن حسن بن علی کلبی (متوفی 375 هَ . ق .) امیری از امیران کلبی (فرمانروایان جزیره ٔ سیسیل ) بود که د...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمر بلخی مکنی به ابومعشر. رجوع به ابومعشر در همین لغت نامه شود.
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمودبن هبةاﷲ، مکنی به ابومحمد و ملقب به کفرعزی اربلی (537 - 604 هَ . ق .) قاضی و عالم به فقه شافعی ...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ )ابن محمد (شمس الخلافة)بن مختار افضلی . رجوع به ابوالفضل و جعفر و ابن شمس الخلافة در همین لغت نامه شود.
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن معتزبن محمدبن مستغفر نسفی مکنی به ابوالعباس . رجوع به ابوالفضل مستغفری در همین لغت نامه شود.