اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جعفر

نویسه گردانی: JʽFR
جعفر. [ ج َ ف َ ](اِخ ) ابن یحیی بن خالد برمکی مکنی به ابوالفضل (150- 187 هَ . ق .) وزیر هارون الرشید خلیفه و یکی از مردان نامدار خاندان برمکیان بود. وی در بغداد متولد شد و پرورش یافت و هارون الرشید او را به وزارت برگماشت و زمام همه ٔ امور حکومت بدو سپرد و تا بدان پایه به وی اعتماد داشت که او را «برادرم » خطاب میکرد. قدرت و نفوذ جعفر بدانجا رسید که همه ٔ ارکان دولت مطیع و فرمانبردار او شدند و هیچک از فرمانهای او رد نمیشد. این وضع همچنان ادامه داشت تا هنگامی که هارون الرشید بر خاندان برمکیان خشم گرفت و پیش از همه جعفر را به قتل آورد و تن او را پس از یک سال بسوزاند. از جعفر توقیعات نیکوئی بجا مانده و او از کسانی است که به گشاده زبانی و رسائی سخن و بزرگواری و عزت نفس شهره اند. در باره ٔ سخنگوئی وی گفته اند: «او درنگ و وقار و جزالت و شیرینی را در سخنش فراهم آورده بود و سخن را چنان به شنونده میگفت که نیازی به بازگفتن نبود». جعفر نویسنده ٔ بلیغی بود و نویسندگان فرمانهای اورا نگاه میداشتند و از آنها سرمشق میگرفتند. (الاعلام زرکلی ج 2) : ... هارون الرشید جعفر را [ پسر یحیی برمکی ] چون فرموده بود تا بکشتند مثال داد تا به چهار دار کشیدند و آن قصه سخت معروف است و نیاورده ام که سخن سخت دراز میکشد و خوانندگان را ملالت افزاید ...». (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 190). رجوع به آل برمک و برامکه و نیز رجوع به تاریخ برامکه چ قریب و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 232 به بعد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
جعفر. [ ج َ ف َ ] (ع اِ) جوی کوچک . جوی خرد. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || جوی بزرگ . جوی کلان . (منتهی الارب ). جوی کل...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) کیمیاگری که زرجعفری بدو منسوب است . (از برهان قاطع) : تو در فضل بس بهتر از جعفری که دادی به هر کس زر جعفری . (شرفن...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) نام دو پسر از پسران امام موسی بن جعفر (ع ) امام هفتم شیعیان اثناعشری بوده است . (از مجمل التواریخ و القصص ص 457)....
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) نام یکی از پسران علی بن موسی الرضا (ع ) امام هشتم شیعیان اثناعشری بوده است . (از مجمل التواریخ و القصص ص 457).
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) نام یکی از پسران علی بن محمدبن علی بن موسی الرضا (ع ) بوده است .
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) یکی از مشاوران چنگیز مغول بوده که از جانب وی به رسالت به نزد آلتون خان رفت وآلتون خان او را محبوس کرد اما جعفر ا...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروه ٔ شهرستان سنندج در 35هزارگزی شمال باختری قروه کنار خط تلفن و راه عمومی مالر...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن ابان المصری محدث است . (لسان المیزان ج 2 ص 106).
جعفر. [ ج َف َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم معروف به سحان از رؤساء زنگیان است که در جنگ با خلیفه الموفق شرکت کرد و به صاحب زنگبار (صاحب الزنج ...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم الجعفری محدث است . (لسان المیزان ج 2 ص 106).
« قبلی صفحه ۱ از ۲۰ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.