اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جعفری

نویسه گردانی: JʽFRY
جعفری . [ ج َ ف َ ] (ص نسبی ، اِ) طلای خالص بود منسوب به جعفر نامی که کیمیاگر بوده است و بعضی گویند پیش از جعفر برمکی زر قلب سکه می کردند چون او وزیر شد حکم فرمود که طلا را خالص کردند و سکه زدند و به او منسوب شد. (برهان قاطع). به جعفر بلخی که به نام برمک مشهور است منسوب می باشد. (از نزهةالقلوب ). منسوب به جعفر پدر خالد برمکی است که وزارت سلیمان داشت . (تاریخ گزیده ) :
از بخشش تو عالم پر جعفری و رکنی
وز خلعت تو گیتی پر رومی و بهائی .

فرخی .


- زر جعفری :
نرگس بسان کفه ٔ سیمین ترازوئی است
چون زر جعفری به میانش درافکنی .

منوچهری .


گر همه زر جعفری دارد
مرد بی توشه برندارد کام .

سعدی .


رجوع به درست جعفری و زر شود.
- دینار جعفری :
چون لاله سرخ گشت رخ من ز خون تو
زان پس که زرد بود چو دینار جعفری .

فرخی .


نرگس تر نگر چگونه شکفت
نیک مانند چشم آن عیار
ساق پیروزه و حوالی سیم
در میان ضرب جعفری دینار.

بهرامی سرخسی .


و یا چو گوشه ٔ دینار جعفری بمثل
که کرده باشد صراف از او به گاز جدا.

؟


- مار جعفری ؛ نوعی از کفچه مار است . رجوع به مار و کفچه مار شود.
- نعل جعفری ؛ قسمی نعل بوده است :
از لعن بر سم تو زنم نعل جعفری
گر ظن بری به من که من از دست جعفرم .

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
محمد جعفری . [ م ُ ح َم ْ م َ ج َ ف َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
علی جعفری . [ ع َ ی ِج َ ف َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن جعفر. وی از ذریه ٔ جعفر طیار بود و در قرن سوم در عهد المتوکل میزیست . او رامجموعه ٔ اشعاری ا...
علی جعفری . [ ع َ ی ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم جعفری نابلسی حنبلی ، مشهور به ابن عفیف . رجوع به علی نابلسی شود.
حسن جعفری . [ ح َ س َ ن ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) هندی شیعی . او راست : آیات محکمات که در رد برادر خود محسن سنی نگاشته است . (ذریعه ج 1 ص 48).
باغ جعفری . [ ج َ ف َ] (اِخ ) دهی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت که در 44 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و4 هزارگزی راه ...
عالی جعفری . [ ج َ ف َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
جعفری رباط. [ ج َ ف َ رِ ] (اِخ ) رباطی بوده است در 9 فرسنگی سرخس در شمال شرقی ایران . (از نزهة القلوب مقاله ٔ سوم ص 175)
جعفری ساوجی . [ ج َ ف َ ی ِ وَ ] (اِخ ) رجوع به جعفری شود.
قدم زدن بی هدف
ده اکبر جعفری . [ دِه ْ اَ ب َ ج َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در هفده هزارگزی باختر سکوهه . سکنه ٔ آن 150 تن می ب...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.