جغله

با سلام و سپاس از سایت خوب شما... همچنین در رابطه با واژه جغله یک داستان نیز وجود دارد که لازم دیدم اینجا ذکر کنم. اول مهر بود ‚ روز آغاز مدرسه ‚ کوچولوهای 7 ساله همه با اشتیاق اولین روزهای مدرسه رو پشت سر میگذاشتند.در میان این بچه ها پسر بچه ای بود که
مثل بقیه هم سن و سالاش وقتی از مدرسه به خونه میرسید از اتفاق هایی که در مدرسه برایش افتاده بود برای بابا و مامانش شروع به تعریف میکرد. تمام صحبت های پسر کوچولو در مورد یکی از همکلاسیهاش به اسم جغله بود ‚ پسر بچه ای بازیگوش و تنبل که بسیار شیطون و بلا بود .
بقدری شیطنت های جغله برای بابای پسر کوچولو جالب بود که وقتی از سر کار به خونه میومد ‚ بی صبرانه انتظار میکشید تا پسرش از مدرسه بیاد و براش از دسته گلهایی که جغله اونروز به آب داده بود تعریف کنه. تا اینکه یه روز پسر کوچولو با روپوش پاره و کوله پشتیش که حسابیم
خاکی و درب و داغون شده بود به خونه اومد ‚ مامان و باباش هرچی از اون پرسیدن که چی شده هیچی نگفت ‚ تا اینکه مامان پسر کوچولو گفت: کار ‚ کاره جغلست ... اون تو رو به این روز انداخته ... فردا میام مدرسه تا ازش شکایت کنم... لینک تصویر جغله: http://jegheleh.ir/l01.jpg
ادامه داستان جغله در آدرس زیر میباشد که امیدوارم مورد پسند قرار گیرد http://jegheleh.niniweblog.com