اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جفاء

نویسه گردانی: JFAʼ
جفاء. [ ج ُ ] (ع اِ) رودآورد. (مهذب الاسماء). آب آورد و کفک آب و جز آن . (منتهی الارب ). برانداخته ٔ آب . خاشاک رودآورد. خاشه ای که آب با کناره افکند. خاشاک بر لب آب . خاشاک بر سر رود یعنی ،آن که سیل بر کنار افکند. آب بدرانداخته . خاشاک با کف . گیاه و خاشاکی که رود و سیل برد. زبد. کف : و اما الزبد فیذهب جفاء. (قرآن 17/13).
بهر آن است این ریاضت و این جَفا
تا برآرد کوره از نقره جُفا.

مولوی .


|| باطل . || کشتی خالی . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
جفا پسندیدن . [ ج َ پ َ س َ دَ ] (مص مرکب ) ستم و جفا بر کسی روا داشتن .کسی را سزاوار و لایق ستم و ظلم دانستن : به یک خرده مپسند بر وی جفاب...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.