گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جفار نویسه گردانی: JFAR جفار. [ ج ِ ] (اِخ ) آبی است مر بنی تمیم را که ضبه آنرا ادعا میکند. (معجم البلدان ) : و هم وردوا الجفار علی تمیم و هم اصحاب یوم عکاظ انی ...شهدت لهم مواطن صالحات تنبیهم بود الصدر منی ۞ .نابغه ٔ ذبیانی (از عقد الفرید ج 6 ص 133). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی جفار جفار. [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جَفر و جُفرَة. رجوع به این دو کلمه شود. جفار جفار. [ ج َ ] (اِخ ) قصبه ای است از دهستان ام الفخر بخش شادگان شهرستان خرمشهر. واقع در 13هزارگزی شمال خاوری شادگان . کنار راه اتومبیل رو اهو... جفار جفار. [ ج ِ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) از ایام عرب جاهلی است و در آن میان بکربن وائل و تمیم بن مرّ جنگ واقع شده و قتادةبن مسلمة در آن جنگ ع... جفار جفار. [ ج ِ ] (اِخ ) گویند موضعی است میان کوفه و بصره . (معجم البلدان ). جفار جفار. [ ج ِ ] (اِخ ) از آبهای ضباب در برابر ضریه بفاصله ٔ سه شبانروز و آن از زمین حجاز است و آب آن مانند آب سماء است . (معجم البلدان ). جفار جفار. [ ج َ ] (اِخ ) موضعی است به مکه در آن موضع بسال هفتاد از هجرت جنگی سخت بوده است . (از منتهی الارب ). جفار جفار. [ ج ِ ] (اِخ ) زمینی است در فاصله ٔ هفت روز میان فلسطین و مصر که از طرف شام «رفح » اول آن است و آخر آن «خشبی » است که به ریگهای ت... بنات جفار بنات جفار. [ ب َ ت ُ ج ِ ] (ع اِ مرکب ) صحرائی که در آن برکه های آب باشد. (از المرصع). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود