جلبة
نویسه گردانی:
JLB
جلبة. [ ج ُ ب َ ] (ع اِ) پوست جراحتی که خشک شده باشد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پاره ٔ ابر. (منتهی الارب ). || سنگهای افتاده بر یکدیگر که در آن راه ستور نباشد. || قطعه ٔ جداگانه از گیاه . || سال سخت . || سختی روزگار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || گرسنگی . (منتهی الارب ). || درختان خاردار سبز. || پوست خام که در پالان و زین درکشند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آهنی است در پالان . || آهنی که بدان کاسه ٔ شکسته را بهم پیوند دهند. || تعویذ دوخته در چرم . || کاردی که دسته را برآهنش نصب کرده باشند. || شیرمایه . || بقعه . || تره است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
جلبة. [ ج َ ل َ ب َ ] (ع اِ) غوغا و آوازها. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).