گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جلت نویسه گردانی: JLT جلت . [ ج ُل ْ ل َ ] (ص ) در تداول ، حقه باز. بدجنس . بی ننگ وعار. پست . ناجوانمرد. در اصطلاح لوطیان ، سخت ناچیز. سخت بی اخلاق . رذل ۞ . و در تداول خراسان جُلَّت را به آدم بی معنی و هرزه گویند. (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی جلت جلت . [ ج ُل ْ ل َ ] (ع اِ) جُلّة. خنور خرما که از برگ خرمابن ساخته باشند. (ناظم الاطباء). ظرف کدومانند و بزرگ که در آن خرما نهند. ج ، جِلال... جلت جلت . [ ج َ ] (ع مص ) زدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || جَلَتَت ْ اَلْیَتُه ُ؛ پایین آمد اَلْیه ٔ او در ران وی .... جلت عظمته جلت عظمته . [ ج َل ْ ل َ ع َ ظَ م َ ت ُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) بزرگ است عظمت او. آن را پس از ذکر نام خداوند متعال آرند: خدای جَلَّت عَظَمَت... جلت قدرته جلت قدرته . [ ج َل ْ ل َ ق ُ رَ ت ُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) بزرگ است قدرت او. آن را پس از ذکر نام خداوند متعال آرند. جلط جلط. [ ج َ ] (ع مص ) دروغ گفتن و سوگند یاد کردن . || برکشیدن شمشیر از نیام . || ستردن موی سر را. || پوست بازکردن از آهوی ماده . (از اقر... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود