جله
نویسه گردانی:
JLH
جله . [ ج ُل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) گروهه ٔ ریسمان را گویند و معرب آن جلاهق باشد. (برهان ). || گیاهی بود سرپهن که از جاهای نمناک و دیوارهای حمام و زیرهای خم آب و شراب و امثال آن روید. (برهان ). جله چون سماروغ بود. (حاشیه ٔ برهان چ معین از لغت فرس 445). یک نوع قارچی است که در جاهای مرطوب روید. (ناظم الاطباء). || بمعنی درخت خرما هم آمده است . (برهان ).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
جلة. [ ج ِل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جَلیل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بزرگان و اشخاص بااهمیت . (اقرب الموارد). گویند: قوم جلة. (اقرب ...
جلة. [ ج َل ْ ل َ ] (ع اِ) پشکل و یک پشکل یا پشکل ناشکسته . (منتهی الارب ). رجوع به جُلَّه و جِلَّة شود.