گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جماع نویسه گردانی: JMAʽ جماع . [ ج َم ْ ما ] (ع ص ) جمع کننده . بسیار جمع کننده .- جماع العقاقیر ۞ ؛ داروساز. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی جماع جماع . [ ج ِ ] (ع اِ) جمع چیزی . || (ص ) کلان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قدر جماع ؛ دیگ کلان . || (مص ) مجامعت . (اقرب الموارد). گرد آمد... جماع جماع . [ ج ُ ] (ع ص ) کلان . (منتهی الارب ):قدر جماع . (منتهی الارب ). رجوع به جِماع شود. جماع جماع . [ ج ُم ْ ما ] (ع ص ، اِ) هر چیز گرد و فراهم آمده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || فراهم آمدنگاه اصل هر چیز. (منتهی الارب ).- جماع ... جماع کردن --همبستر شدن زن ومرد وبه معنی آمیزش مرد بازن هم امده درتوضیحات مسائل شرعی جماع الاثم جماع الاثم . [ ج ِ عُل ْ اِ ] (ع اِ مرکب ) مجمع گناهان ، کنایت از شراب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : برو نخست طهارت کن از جماع الاثم .خاقانی ... جمعاء جمعاء. [ ج َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث اجمع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به اجمع شود. || ناقه ٔ کهن سال . || ستوری که هیچ نقصان در تن ا... جمعا رویهمرفته نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود