جمال الدین
نویسه گردانی:
JMAL ʼLDYN
جمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسن بن یوسف بن مطهر معروف به علامه ٔ حلی . رجوع به علامه ٔ حلی در همین لغت نامه شود.
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) امام ...یکی از بزرگان ائمه مرو. هنگامی که چنگیز بسال 618 هَ . ق . مرو را محاصره کرد مجیرالملک امام جمال...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسین انجو که منتسب بدیار اکبرشاه و پسرش جهانگیر بود. وی کتاب لغت فارسی خود را بحکم اکبرشاه شروع کرد و ب...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسین بن علی بن محمدبن احمد نیشابوری رازی مکنی به ابوالفتوح صاحب تفسیر معروف . رجوع به ابوالفتوح حسین د...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) زکریابن محمد یا محمود. رجوع به قزوینی زکریا در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) سلمان ساوجی . رجوع به سلمان ساوجی در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) یوسف بن زکی یکی از عالمان و فقیهان بزرگ عهد امیر شیخ حسن بود. او راست : تهذیب الکمال فی اسماء الرجال ....
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) یوسف بن عبداﷲ مکنی به ابن عبدالبر. رجوع به ابن عبدالبر در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ )یوسف عزیز یازدهمین از ممالیک برجی است که به سال 842 هَ . ق . بحکومت رسید. (طبقات سلاطین اسلام ص 74).
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) یوسف بن هشام حنبلی نحوی مکنی به ابن هشام از ادبا و دانشمندان و مؤلف کتاب مشهور نفیس مغنی است . عبدا...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) یحیی بن عیسی مکنی بابن مطروح . رجوع به ابن مطروح جمال الدین در همین لغت نامه شود.