جمال الدین
نویسه گردانی:
JMAL ʼLDYN
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) علی بن ظافر. رجوع به ابن ظافر ازدی در همین لغت نامه شود.
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 30هزارگزی باختر. موقع جغرافیائی آن جلگ...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) عبدالصمدبن ابراهیم مشهور به قاری الحدیث . رجوع به قاری الحدیث عبدالصمد در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) عبداﷲبن یوسف مکنی به ابومحمد و معروف به ابن هشام . رجوع به ابن هشام جمال الدین ابومحمد در همین لغت نام...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) عثمان بن عمر مکنی به ابن حاجب . رجوع به ابن حاجب در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) علی بن یوسف بن ابراهیم مکنی به ابن القفطی . رجوع به ابن القفطی جمال الدین در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن سلیمان مکنی به ابن نقیب .رجوع به ابن نقیب جمال الدین در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ مکنی به ابن مالک .رجوع به ابن مالک جمال الدین در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ](اِخ ) محمدبن علی سراجی از شاعران است . عوفی وی را در شمار شعرای آل سلجوق ذکر کند. این چند بیت از قصیده ای که...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن مکرم بن علی بن منظور انصاری افریقی مصری معروف به ابن منظور و مکنی به ابوالفضل از بزرگان علم ا...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ )یوسف عزیز یازدهمین از ممالیک برجی است که به سال 842 هَ . ق . بحکومت رسید. (طبقات سلاطین اسلام ص 74).