جمالی
نویسه گردانی:
JMALY
جمالی . [ ج ُ لی ی ] (ع ص ) استوارخلقت : رجل جمالی ؛ مرد استوارخلقت . (منتهی الارب ). مرد سطبراعضاء و تام الخلقه . (اقرب الموارد). مردی بزرگ خلق . (مهذب الاسماء) (آنندراج ). و همچنین جمل جمالی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
عالی و جمالی . [ وَ ج َ ] (اِخ ) جزء طائفه ٔ هفت لنگ از ایل بختیاری ایران است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 5).
جمالی مهریجردی . [ ج َ ی ِ م ِ ج ِ ] (اِخ ) از شاعرانی است که در تذکره ها مستقلا از وی اثری نیست و فقط در مجمعالفصحاء در دو مورد از این شاعر نا...
جمالی اردستانی . [ ج َ ی ِ اَ دَ ] (اِخ ) جمال الدین محمد. پیریست شوریده جان و صافی ضمیری است شیرین زبان . وی مرید پیرمرتضی اردستانی بود. دیو...
علاءالدین جمالی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ج َ ] (اِخ ) علی بن احمد. رجوع به علی ... شود.
فرهنگ معیار جمالی، نوشتهٔ شمسالدین محمد فخری اصفهانی است که به نام «شیخ ابواسحاق فارس» نوشته[۱] و در سال ۱۳۰۳ ه.ق به کوشش کارل زالمان در روسیه منتشر...
قاضی جمالی بکری . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) مولی علاءالدین فضل یا فضیل بن مولی علی بن احمد جمالی بکری حنفی قاضی مکه و مفتی دیار رومیه بوده اس...