اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جمل

نویسه گردانی: JML
جمل . [ ج َ م َ ] (ع اِ) شتر نر و بندرت بر شتر ماده اطلاق شود، و گویند: شربت لبن جملی . یا شتر نر هفت ساله یا پنج ساله یا نه ساله یا شش ساله . ج ، اجمال ، جُمْل ، جِمال ، جمالة، جمالات ، جمائل ، اجامل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). در کینه به وی مثل زنند و گویند: هو احقد من جمل . || خرمابن . || ماهیی است که طول آن سی ذراع است و آنرا جمل البحر گویند (منتهی الارب ) و دارای خرطوم است . (اقرب الموارد). || طناب کشتی ، و بهمین معنی است آیه ٔ شریفه ٔ: لایدخلون الجنة حتی یلج الجمل فی سم الخیاط ۞ . (از اقرب الموارد). در مثل گویند: اتخذ اللیل جملاً؛ یعنی شب زنده داشت به رفتن یا عبادت کردن و مانند آن . (منتهی الارب ). تمام شب را سیر کرد. (از اقرب الموارد).
- مسک الجمل ؛ نام گنجینه ٔ ابوالحقیق یهودی است . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اصحاب جمل . [ اَ ب ِ ج َ م َ ] (اِخ ) عبارت بودند از عایشه و طلحه و زبیر (رض ) در جنگ با علی (ع ). واقعه ٔجمل بسال 36 هَ . ق . روی داد و وجه ...
جمل الیهود. [ ج َم َ لُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) حرباء. (اقرب الموارد).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.