جمهور
نویسه گردانی:
JMHWR
جمهور. [ ج ُ ] (اِخ ) ابن مرار عجلی . سردار لشکر مسلمین در جنگ علیه سنباد مجوسی درزمان ابوجعفر منصور بود که سرانجام با ابومنصور بنای مخالفت گذاشت . ابومنصور بسال 138 هَ .ق . محمدبن اشعث را بدفع جمهور نامزد کرد. جمهور از ری به اصفهان و از آنجا به آذربایجان فرار کرد و بدست گروهی از لشکریان خود بقتل رسید. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 210).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
جمهور. [ ج ُ] (ع اِ) ریگ توده ٔ بلند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || همه ٔ مردم . (منتهی الارب ). جل الناس و اشرافهم . (اقرب الموارد). توده...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آپور (کردی: آپوره)
کومار (کردی)
فَراویر (اوستایی: فْراویرَ)
جَنپاد (سنسکریت: جَنَپَدَ)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کتاب جمهور (به انگلیسی: Politeia) اثر سترگ فلسفی افلاطون است که از مشهورترین و تأثیرگذارترین متون کلاسیک فلسفه سیاسی در غرب به شمار میآید. کتاب شامل...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین این است: ناسیکو nãsiko (ماد، پارسی باستان) (علی محمد عالیقدر 09163657861)
ابن ابی جمهور. [ اِ ن ُ اَ ج ُ ] (اِخ ) محمدبن زین الدین علی بن ابراهیم احسائی . از علمای شیعه در قرن نهم هجری . مولد او شهر احسا. او علوم م...
ابن جمهور العمی . [ اِ ن ُ ج ُ رِل ْ ع َم ْمی ] (اِخ ) محمدبن حسین بن جمهور العمی البصری . او از خواص اصحاب رضا علیه السلام است . و از اوست : ...