جنده
نویسه گردانی:
JNDH
جنده . [ ج ِ دَ / دِ ] (ص ) زن بدعمل . بدکاره . زن تباه کار که شغلش تبهکاریست . فاحشه . روسبی . قحبه . غر. در وجه تسمیه ٔ این کلمه حدسهای مختلف زده اند. (از فرهنگ فارسی معین ). || در تداول مردم قزوین ، صورتی از ژنده ، یعنی کهنه یعنی پارچه از جامه ٔ کهن . (یادداشت مؤلف ).
- جنده باز ؛ که بدنبال زنان بدکار رود تا کام برگیرد.
- جنده بازی ؛ عمل جنده باز.
- جنده خانه ؛ فاحشه خانه . جایی برای جندگان .
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جنده کلی .[ ج َ دَ ک ُ ] (اِخ ) نام یکی از محلات چهاردانگه . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 167 شود.
مردی که در ازای تن فروشی پول می گیرد. مردی که زنان تک پر را در ازای پول میکند.
رجوع به [dehkhodaworddetail-95ee5f49d6a74d54a8d0c8ec63bed79e-fa.html جنده]
شخصی که مادر بدکار دارد || توهین به مادر شخص
[dehkhodaworddetail-95ee5f...
جنده رودبار. [ ج َ دَ رو ] (اِخ ) یکی از ییلاقات سخت سر. رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 203 شود.
جندح . [ ج َ دَ ] (ع اِ) قسمی از گیاه . (اقرب الموارد).
جندح . [ ج َ دَ ] (اِخ ) نام امرءالقیس بن حجر کندی است . (از اقرب الموارد).