اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جوانبخت

نویسه گردانی: JWʼNBḴT
جوانبخت . [ ج َ ب َ ] (ص مرکب ) دارای بخت جوان . خوشبخت . خوش اقبال . مقبل :
نخستین گفت کای شاه جوانبخت
بتو آراسته هم تاج و هم تخت .

نظامی .


قدح پر کن که من از دولت عشق
جوانبخت جهانم گرچه پیرم .

حافظ.


آن جوانبخت که میزد رقم خیر و قبول
بنده ٔ پیر ندانم ز چه آزاد نکرد.

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.