جوب
نویسه گردانی:
JWB
جوب . [ ج ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ جَوْبة، و این جمع شاذ است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جوبة شود.
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
جوب . [ ج َ ] (ع اِ) دلو بزرگ . || سینه بند زنان . || سپر. || آتش دان . || (مص ) مسافت بریدن . || دریدن و بریدن . || گریبان درست کردن...
جوب نو. [ ن ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دالوند بخش زاغه ٔشهرستان خرم آباد. سکنه ٔ آن 110 تن . آب آن از نهر زاغه و محصول آن غلات ، لبنیات و شغل...
پی جوب . [ پ َ / پ ِ ] (اِمرکب ) (از: پی بمعنی دنبال + جوب ، مصحف جوی ، نهر آب ) قسمی سفیدار، و در منجیل و خوار و دامغان بدین نام مشهور است . ...
شاه جوب . (اِ مرکب ) جوی بزرگ . شاه جوی .
شاه جوب . (اِخ ) (چشمه ٔ...) در زیر گردنه ٔ گل زرد که در راه لار به تهران واقع است قرار دارد و در اواخر بهار این چشمه دیده شده است که تقری...
شاه جوب . (اِخ ) دهی از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . دارای 255 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیا...
ریگ جوب . (اِخ ) دهی از بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاهان . 135 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده ٔ آنجا غلات و توتون و حبوب و قل...
کله جوب . [ ک ُ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) تیره ای از ایل کلهر است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 61). و رجوع به کلهر شود.
کله جوب . [ ک ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سربند بالاست که در بخش سربند شهرستان اراک واقع است و 554 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
کله جوب . [ ک ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماهیدشت بالاست که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 285 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغراف...