اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جولة

نویسه گردانی: JWL
جولة. [ ج َ ل َ ] (ع مص ) گرد برآمدن . جول . جؤل . جَوَلان . جیلان . (منتهی الارب ). رجوع به این کلمات شود. || از هم جدا شدن پستر حمله کردن . (منتهی الارب ) : جال القوم جولة؛ از هم جدا شدند، پستر حمله کردند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قطع کردن و بریدن مسافت اطراف و جوانب میدان . (اقرب الموارد): للحق دولة و للباطل جولة. || بالا برآمدن خاک . (منتهی الارب ). || برگزیدن . (منتهی الارب ): جال الشی ٔ منه ؛ برگزید آنرا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || برگردانیدن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جوله . [ ج َ / جُو ل َ / ل ِ ] (اِ) نساج . (غیاث اللغات از رشیدی ). سفیدباف . || عنکبوت . (غیاث اللغات ). رجوع به جوله و جولاه شود.
جوله . [ ل َه ْ ] (ص ، اِ) بضم اول وفتح ثالث و ظهور «ها» مخفف جولاهه . بافنده . (برهان ). || عنکبوت . (برهان ). رجوع به جولاه شود.
جوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) به خفای ها، تیردان و ترکش را گویند. کیش و قربان و آن جایی باشد که کمان رادر آن نهند. || زده شده اعم از پشم و...
جوله زار. [ ج َ / جُو / جو ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) مَرغزار. چمن زار. (برهان ).
جوله گاه . [ ج َ / جُو / جو ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) بمعنی جوله زار باشد که آنرا مرغزار گویند و مَرْغ ، علفی است که حیوانات آنرا برغبت تمام خورن...
کمان جوله . [ ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) قربان باشد که کمان در آن کنند. (فرهنگ رشیدی ). به معنی قربان که کمان در آن گذارند چرا که جوله به...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.