اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جهاز

نویسه گردانی: JHAZ
جهاز. [ ج َ ] (ع اِ) رخت مرده و عروس و مسافر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جِهاز شود. || مجموعه ٔ اعضایی که عمل معینی را انجام دهند. دستگاه . || آنچه بر پشت شتر بود از پالان و هوید و جز آن . (مهذب الاسماء). پالان شتر. || فرج زن . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد) (از لسان العرب ). و در مثل گوید: ضرب فی جهازه یا نفر فی جهازه ، یعنی رمید و بازنیامد و اصل آن از ستوری گرفته اند که پالان و بار او بشکم آید و برمد و روی صحرا گیرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کشتی . سفینه . (فرهنگ فارسی معین ). کشتی بزرگ . (آنندراج ). || چرخ روغن گیری . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جِهاز شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جهاز. [ ج ِ ] (ع اِ) رخت مرده . || رخت عروس . (منتهی الارب ). آنچه از اثاث و ملک که عروس بخانه ٔ داماد برد.- امثال : زنی که جهاز نداره ...
نوعی کشتی چوبی در اندازه های مختلف که از قدیم الایام در جنوب ایران ساخته میشده است تا به امروز. برای استفاده تجاری وصیادی.جهاز در قدیم بادبانی بوده ...
جهاز /jahāz/ معنی ۱. =جهیزیه ۲. اعضایی که با هم در بدن عمل معینی را انجام می‌دهند: جهاز تنفس، جهاز هضم. ۳. کشتی؛ سفینه. ۴. سازوبرگ؛ اسباب و لوازم. ⟨ ج...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
جهاض . [ ج َ ] (ع اِ) بار پیلو که سبز باشد، یا عام است . (منتهی الارب ). درخت اراک ، و گویند میوه ٔ آن که سبز باشد. (اقرب الموارد).
جحاظ. [ ج ِ ] (ع اِ) چشم خانه . || کناره ٔ حشفه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.