اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جهد

نویسه گردانی: JHD
جهد. [ ج ُ ] (ع اِ) توانایی . (منتهی الارب ). طاقت . (اقرب الموارد). توان . تاب ، و گویند بمعنی رنج و مشقت نیز هست چون جهد بفتح جیم . (از اقرب الموارد). رجوع به جَهد شود.
- جُهْدُالمُقِل ّ ؛ کوشش فقیر بینوا. تلاش فقیر بیمایه . در حدیث است : ای الصدقة افضل ، قال : جهدالمقل ؛ ای قدر ما یحتمله حال القلیل المال . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
گفت روبه این حکایت ها بهل
دستها در کسب زن جهدالمقل .

مولوی .


هست پیدا آن به پیش چشم دل
جهد کن پیش دل آ جهدالمقل .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
جحد. [ ج ُ ] (ع مص ) انکار کردن شی ٔ است با علم به آن . (از کشاف اصطلاحات فنون ). و رجوع به جَحد شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.