اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چاره سگال

نویسه گردانی: CARH SGAL
چاره سگال . [ رَ / رِ س ِ ] (نف مرکب ) چاره سگالنده . تدبیراندیش . مصلحت اندیش . آنکه اندیشه و تدبیر اصلاح امور کند :
شاه نامش خجسته دید بفال
گفت کای خیرمند چاره سگال .

نظامی .


|| چاره اندیش . علاج اندیش . آنکه در اندیشه ٔ علاج و درمان دردی یا مرضی باشد :
چو عاجز شود مرد چاره سگال
ز بیچارگی درگریزد بفال .

نظامی .


|| حیلت اندیش . آنکه در اندیشه ٔ مکر و فریب باشد :
بر دویدند هر دو چاره سگال
روبهان پیش و گرگ در دنبال .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.