اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چاق کردن

نویسه گردانی: CAQ KRDN
چاق کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فربه کردن . فربی کردن . تسمین . || سالم کردن . تندرست کردن . معالجه کردن . درمان کردن . شفا دادن . خوب کردن . درست و تیار کردن . || قلیان و چپق و سیگار و غیره چاق کردن . قلیان تنباکو را آماده کردن . آب و تنباکو و آتش در قلیان کردن تا آماده کشیدن شود. چپق را توتون کردن و آتش زدن که مهیا برای کشیدن شود. سیگار آتش زدن . در تداول عامه خراسان و برخی مردم نقاط دیگر ایران : آتش زدن چپق و پیپ و سیگار.
- کمانچه را چاق کردن ؛ اصطلاحی است برای کوک کردن یا گرم و خشک کردن کمانچه آنچنانکه آماده نواختن شود :
بچنگش کمانگر نیاید به پیش
کند چاقش از آتش صوت خویش .

ملاطغرا (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
اصطلاحی است به معنی به حساب کسی رسیدگی کردن، برخورد فیزیکی کردن، گلاویز شدن
کار چاق کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) روبراه کردن کار. || وساطت در انجام گرفتن کاری .
قال چاق کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سر و صدا راه انداختن . جنگ و نزاع کردن .
اره چاق کردن . [ اَرْ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تیز کردن دندانه های اَرّه .
چاق و چله کردن .[ ق ُ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فربه کردن . پروار کردن . تنومند کردن . || معالجه کردن . مداوا کردن . شفا دادن . درما...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.