اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چاقو

نویسه گردانی: CAQW
چاقو. (اِ) چقو. (آنندراج ). آلت بریدن چیزها که دارای دسته و تیغه است و تیغه اش تاه شده در میان دسته جا میگیرد. (نظام ). کارد کوچک که غالباًتیغه ٔ آن به دسته تا می شود. (ناظم الاطباء). نوعی از کارد و مانند به استره و سرش در شکم میباشد. (آنندراج ). قلم تراش . چاکو. (ناظم الاطباء). چیقو. (آنندراج ). || قسمتی از کارد است . (فرهنگ نظام ).
- امثال :
چاقو دسته خودش را نبرد ؛ در مورد اینکه شخص خویشان و یاران خود را حمایت کند و به آنان آسیب و گزند نرساند.
صد تا چاقو میسازد که یکیش هم دسته ندارد ؛ مثل است در مقام بیان دروغگویی کس . (فرهنگ نظام ).
قول او و چاقوی جیب سگ ؛ در مورد بدقولی و گزافه گویی اشخاص به کار رود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
چاقو. (اِخ ) ده کوچکی است از بخش زرند شهرستان ساوه . سکنه 14 تن . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
چاقو کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) چاقوکشنده . بازکننده ٔ تیغه چاقو برای زدن . کسی که مردم را با چاقو تهدید و گاهی مجروح و مقتول میکند تا نقد...
اره چاقو : وسیله ای است که کشاورزان توسط آن علف می چیده اند ویا بعضی از شاخه های کوچک درختان را هرس می نموده اند . دسته این وسیله از جنس چوب یا شاخ آه...
دسته چاقو. [ دَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) قبضه ٔ چاقو. آن قسمت از چاقو که تیغه بدان متصل است .- دسته چاقو ساختن ؛ چنباتمه نشسته و سر را از میان...
چاقو تیزکن . [ ک ُ ] (نف مرکب ) تیزگر. تیزکننده ٔ چاقو. || (اِ مرکب ) فسان . سنگ فسان . سنگ ساو. آلتی که بوسیله ٔ آن چاقو و کارد و غیره را تیز ک...
چاقو دسته کردن . [ دَ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیکار بودن . کار نداشتن . سر بجیب فرو بردن . (آنندراج ). غنچه خسپ بودن . (آنندراج ). || در ...
فربه از نوع مطلوب
چاق و چله . [ ق ُ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) (از اتباع ) تنومند. فربه . فربی . سمین . || سالم . صحیح . تندرست . و رجوع به چاق و فربه و سمین ...
چاق و چله شدن . [ ق ُ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فربه شدن . سمین شدن . پروار شدن . پرگوشت و پر چربی شدن . تنومند شدن . || شفا یافتن...
چاق و چله کردن .[ ق ُ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فربه کردن . پروار کردن . تنومند کردن . || معالجه کردن . مداوا کردن . شفا دادن . درما...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۹۲/۰۱/۱۹ Iran
0
0

واژه چاقو که به صورت چاکو نیز به ما رسیده است در اصل باید به معنی وسیله چاک دهنده باشد. چنانکه نام ابزار تیز و خراش دهنده اوستایی یعنی سوورا هم از ریشه سور[اخ] به معنی سوراخ کننده است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.