اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چاکو

نویسه گردانی: CAKW
چاکو. (اِ) چاقو. قلم تراش . کارد کوچک جیبی . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
بنظر بنده بجای کلمه چاقو (آلت برنده) کلمه " چاکو " یعنی وسیله چاک دادن استفاده و تصحیح گردد چرا که چاقو را معنی نیست و احتمالاً " ک " معرب شده و "ق "...
چاک و بست . [ ک ُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بند و گشاد. در تداول عوام «دهان بی چاک و بست » و «چاک و بست نداشتن دهان » مصطلح است که ده...
چاک و چیل . [ ک ُ ] (اِ مرکب ، اتباع ) چک و چیل . لب و لوچه . پک و پوز. || آب از چاک و چیلش راه افتادن ؛ در تداول عوام کنایه از سخت خواها...
بی چاک و بست . [ ک ُ ب َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) در تداول ، صفت دهان آرند: دهانی بی چاک و بست ؛ که بی اندیشه هرچه خواهد گوید. (از یادداشت بخط ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.